امان از هجر بی پایان مهدی
غروب جمعه و هجران مهدی
امان از آن زمانی که بیفتد
به روی نامه ام چشمان مهدی
دلش می گیرد و با چشم گریان
بگوید این هم از یاران مهدی!
------------
مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام
تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد
و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه
از روزی که بدنیا میآیند تا آنروزی که با مرگ از این دنیا میروند:
«لقد جئتمونا فرادی کما خلقناکم اول مره» (انعام/94)
البته استثنا هم دارد؛ بعضیها هستند که خالق هستی با آنهاست و دیگر تنها نیستند:
«ان الله لَمع المحسنین» (عنکبوت/69)
«ان الله مع الصابرین» (انفال/46) و ...