تراوشات ذهن یک بیست و چندساله

امان از هجر بی پایان مهدی

غروب جمعه و هجران مهدی

امان از آن زمانی که بیفتد

به روی نامه ام چشمان مهدی

دلش می گیرد و با چشم گریان

بگوید این هم از یاران مهدی!

------------

مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام

تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

که قید خییییلى چیزارو بزنم و بشم به بی حس و....

منتظرم جواب استخاره م

رسما. تمام قد دارم اعتراف میکنم:

کم آوردم

در موندم

نمیکشم

https://www.instagram.com/p/BELPh9wF7BC/

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

گاهى ادم کلى جان میکند و خدأکمک میکند و کمک ویژه

خداکمک میکند و گردش ایام و....  دست به دست هم که ادمى شروع کنه به تغییر و بهبود فى الواقع

بعد سه چهارتاادم به تنهایی ادمى را به عقب تر پرت مى کنند و دیگر ادم توان و انگیزه و شرایط و حال و حوصله ان تغییر را ندارد

لذا میتمرگد برجایش و هى اه حسرت میکشد و خود حسرت را میخورد که بلکه خدا و نماینده خاص الخاصش دل . بسوزدو بیاید یکى بزند در گوشش و مثل بچه ها اون اسباب بازى خطرناک رو بگیرد و یک اسباب بازى بهتر مفید دوست داشتنى ماندگار عالى بده بهش