تراوشات ذهن یک بیست و چندساله

امان از هجر بی پایان مهدی

غروب جمعه و هجران مهدی

امان از آن زمانی که بیفتد

به روی نامه ام چشمان مهدی

دلش می گیرد و با چشم گریان

بگوید این هم از یاران مهدی!

------------

مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام

تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه

۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله

الحمد الله رب العالمین

۱- آخ قربونت برم که هربار مهمون نوازیتون بهتر از قبله

۲- پایان نامه تا جاهای خوبی پیش رفت، فقط شدیدا دنبال آدمم واسه مصاحبه- 

دوستای بابا هم ککه فعلا نیستن و... 

خدا خودش کمک کنه..

وقت زیادی نمونده

بابایی.....

دلم میخواد انقدر......

به ترتیب اولویت دو چیز که فعلا بماند

۳- امروز رفتم دندوونپزشکی

وااااای که چقدر بعضی پسرا لوس اند ماشالله...دور از جون خوانندگان اینجاها....

۴- تو این هفته نهایت تا یکشنبه هفته بعد باید یه حرکتی بزنم


هعی....

الحمدالله