تراوشات ذهن یک بیست و چندساله

امان از هجر بی پایان مهدی

غروب جمعه و هجران مهدی

امان از آن زمانی که بیفتد

به روی نامه ام چشمان مهدی

دلش می گیرد و با چشم گریان

بگوید این هم از یاران مهدی!

------------

مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام

تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه

۳۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی از چندباری که چندثانیه به هوش امدم و رفتم و یادم میاد, اون لحظه ای بود که دکتر امده بود بالاسرم, وقتی روتخت خودم بودم(البته چهره اش رو سادم نمیاد درست, فقط یه خانوم چادری, اون هم گنگ و تار یادمه)

مکالمه ام اون لحظه:

من:روزه هامو می تونم بگیرمممممم؟

دکترجون:بلهههههه میتونی

من:ویتامین نوشتین؟

دکترجون:بله ویتامین هم نوشتم

همین. تمام



 حالا اینکه نوشتن ویتامین و یادراوریش به دکتر چرا انقدر از نظرم تو اون لحظه و ناخوداگاهم مهم بوده رو خودم هم درست نمیدونم, 

ولی روزه:

امروز انتی بیوتیکم تموم شد, یعنی قرص ساعتی ندارم, یعنی میتونم روزه بگیرم, دکترم که گفت اوکی, اما هرکار کردم مامان بابا نمیذارن فردا بگیرم.

استدلالاشون کشته منو یعنی....

دکتر گفت میتونی نگفت که کی میتونی

مسخره ت کرد بابا اون وضعیت اون همه چیز بهت وصل بود و......

الله اکبر

از جمله چیزایی که خدا بواسطه بیماری بهم فهموند:

۲.هیچکی مادر نمیشه, حتی اگه یوقتایی یه برخوردایی کنن که توقع نداری, یا رفتارو حرفایی بزنن که دوست نداری

الحمدالله رب العالمین

الحمدااله رب العالمین

بیماری کوچیک وسیله ای بود خدا به این بنده سرتقش عملا خیلی چیزا رو یاد بده, الحمدالله

  • قدر سلامتی رو خیلی بیشتر میدونم,
همین که درست بتونی راه بری, بشینی, بلند شی, نمازتو درست بخونی, دستشویی بری, دستا و انگشتاتو تکون بدی, برای بلند شدن و نشستن حتی روی تخت به کمک کسی نیاز نداشته باشی, به خود خدا قسم خییییییییلیه, 
اینو فقط اونایی که تازه از بستر بلند شدن یا هنوز تو بسترن میفهمن,بطور کامل.
همونطور که منم قبلش نیگفتم اره خیلی نعمته, ولی الان درک میکنم, یجور دیگه میفهمم خودشون نعمتای خیلی خیلی بزرگیند.
اونوقت اگه ده تا چیز هم تو زندگی اونطور که ایده الته, یا حداقل مدنظرته, نبود و نشد, اگه ماشین نداشتی, اگه بعضی ها اذیتت کردن, اگه یه برنامه, نه اصلا ده تا برنامه اونجور که می خواستی نشد, بازم باتمام وجود از خدا راضی و ممنونی


واسه همینه که گاهی بیماری هم نعمته

پایان نامم خییییلی مونده, داره دیر میشه, یکمی هم شده

زبانم مونده

یه ورزش هم باید برم, البته بعد ماه مبارک

...

فشار هنجاری شغل ندلشتن رو کمی احساس میکنم, اما رسما تا پایانمم رو تموم نکنم هیچ کاری هیچ حرکتی نمیتونم داشته باشم

حساب کردم برای جمع کردن و سه فصل اول حدود چهل ساعت وقت میخوام, همش پشت کامپیوتر, که فعلا نمیتونم بشینم درستو طولانی

...

باید

باید یه تغییراتی بدم, ناچارم

اولین حرکت و قورباغه هم پایان نامست

انشالله به حپل و قوه الهی تا شهریور تموم بشه

بعد اگه کارم فیکس شد کهمیچسبم به کار و زبان

خدمت هم که در هر موقعیتی جزیی از زندگیست

اگر نشد, میچسبم به دکتری که انشالله بعد قبولی یک دل شدم, برم سراغ اموزش

الحمدالله که فعلا کارم(کاروزندگیم)گیر کسی نیست

الحمدالله رب العالمین که سالمم، الحمدالله الف مره 

که نعمت ولایت علیرغم ایییییییین همه بی لیاقتیم هنوز رو سرمه

کاش شب های قدر مثل همیشه, مامان باباجونم جای خوب ببرنم

الحمدالله رب العالمین

این روزا , مدتیه, مصداق واقعیه هرم مازلو شدم,

ریشه اصلی شم همون ایراد یا مشکلیه که قبلا گفتم,

"کمالگرایی"

امااان ازش, البته مثل غالب مسایل این دنیا, خوبی هایی هم داره, از جمله اینکه هرگز در هنگام سلامت عقل, (جز جای فضه خاتون) دلم نخواسته جای احدی باشم, 

الحمدالله

اما جنبه ی بدش بی میلی شدید و زده شدن از دنیاییه که ناااااچارم توش نفس بکشم, باید با هدف درست برای یکسری مسایل تلاش کنم, 

باید, ولی  حس و  حالش رو ندارم

خدایا, بهترینم, یک نظر دیگر

پ.ن:دلم هوای حرم, یا یک مناجات ابوحمزه حسابی کرده

از جمله بیانات برادر گرام:

واسه خودت استراحت میکنی

درس ات رو که تعطیل کردی

کمپوت و ابمیوه میخوری

غذاتو تو تختت میخوری

هرچقدر بخوای باموبایلت بازی میکنی

وضو هم که نمیگیری

...

یکم بجاشدرد میکشی

ادم هوس میکنه مریض شه

یعنی فقط مونده بود رو تخت بیمارستان خواستگار بالقوه پیدا بشه, که شد

همه ام بالقوه میمونن ها

الحمدالله رب العالمین

خییییلی تجربه ی جالبی بود بی هوشی

والبته غش کردن هم جدید بود

اما خداببش بی هوشی اونم استنشاقی خیییلی باحاله

خل و دیوونه ام من نیستم  والا

سلام

زنده ام. تازه رسیدم خونه...

الحمدالله الذی من المتسکین بولایت علی بن ابیطالب  والایمه المعصومین علیهم السلام

خدارو شکر همه چیز خوب و عالی بود

حالم گرفته ست

حوصله کسی رو ندارم

امیدوارم امشب تنهاباشم

...

اونطور که فکر میکردم نبود

دلم میخواد تنها باشم که راحت بباره همین چند قطره

از بلاتکلیفی و علاف شدن بشددددددت متنفرم