تراوشات ذهن یک بیست و چندساله

امان از هجر بی پایان مهدی

غروب جمعه و هجران مهدی

امان از آن زمانی که بیفتد

به روی نامه ام چشمان مهدی

دلش می گیرد و با چشم گریان

بگوید این هم از یاران مهدی!

------------

مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام

تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه

تازگی ها به یکی دیگه از توانایی هام پی بردم

قهقهه زدن حتی وقتی بغض و گریه دارم

وقتی خسته ی خسته ی خسته ام از زندگی

نظرات  (۳)

  • نجمه خانم
  • آفرین بابا

    هعی کی بشه من برسم به اونجاها...
  • نجمه خانم
  • خوششششششششششششش به حالت ح!

    وای منم عنوان پایان نامه ام مونده و پروپوزالش! کمیته اخلاق و نمونه گیری 

    فصل یکش مونده تا همون آخری(=5)

    خخخخخخخخخخخ

    رشته ات یادم نیست 
  • نجمه خانم
  • ح. جون درس رو ول کردی تو؟

    الان در چه حالی ؟
    پاسخ:
    اصلاحات پایان نامم مونده و مقالش

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">