ی رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید ...
ابن دل غمزده و زار مرا هم ببرید ...
زیر یک پرچم و بیرق همگی سینه زدیم ...
شرط انصاف نبوده که شماها بپرید ...
فکر این مساله بدجور خرابم کرده ..
که چرا شاه کرامت دل من را نخرید ...
من شنیدم در این خانه بد و خوب یکیست ...
ولی فهمیده ام انگار شما خوب ترید ...
و ببالید به خود چون که رسیدید حرم ...
بین خوبان زمان از همه خوبان به سرید ...
به مقام علی اکبر که رسیدید مرا یاد کنید ...
از وبلاگ همسر سیدعلی