تراوشات ذهن یک بیست و چندساله

امان از هجر بی پایان مهدی

غروب جمعه و هجران مهدی

امان از آن زمانی که بیفتد

به روی نامه ام چشمان مهدی

دلش می گیرد و با چشم گریان

بگوید این هم از یاران مهدی!

------------

مینویسم
هرچه را که هر جا نمی گویم
-----
ز خشمت گریزم بسوی رضا
ببین از کجا میگریزم کجا
-----
از این پس آرزویی نمی کنم مبادا حسرت ِ دوباره ای سبز شود...
------------------------------------
قلبم را عصب کشی کرده ام

تا اطلاع ثانوی
دیگر نه از سردی نگاهی می لرزد

و نه از گرمی محبتی می تپد
---------------
درست میشه
درستم نشد
تموم میشه

سرم داره می ترکه

اشکام ول نمیکنن

اخه اون چه رفتاری بود؟چرا ابروریزی کردی؟

تابلو بود یهو قاطی کرد, نمیدونم چرا ولی, حسادت؟نمیدونم... خیای بد شد

دفعه بعد خودم تنها میرم...

اره بد شد, ولی من چرا انقدر گندش میکنم و غصه ی بعدا که هنوز نیومده رو میخورم؟؟؟!

یه اخلاق بدم اینه, با ی اتفاق بد, همه ی بدبختیام اوارمیشه رو سرم... خو عزیز من هرچی جای خودش, برا هرچی جا خودش غصه بخور

نظرات  (۴)

  • نجمه خانم
  •  سلام عزیزم
    اینکه داری به خودت میگی خیلی خوبه
    و اگه بتونی عمل کنی...
    وای ح.... پدر من دراومده سر این ماجرا...
    وااقعا حس یه آدم بدبخت رو دارم بس که سر هرچی همه چی آوار میشه رو سرم....



    ان شاءالله زودی حال روحیت خوب شه..
  • ❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu
  • دقیقا...
    با یه اتفاق بد همه ی بدبختیا قطااار قطاااار...
    منم 2_3 روزه اینجوری ام...
    اخه نمیشه منم همه رو میریزم رو هم یهو یادم میوفته برا همش غصه بخورم ... heh
    آره خیلیییی مهمه یاد بگیریم برای هرچیزی سرجای خودش و اندازه ی سهم خودش غصه بخوریم. خیلییییییییییییییییی مهمه
    امیدوارم زود خوب بشی
    پاسخ:
    بهتر شدم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">